زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها با سر مطهز برادر در کوفه
شاعر : حسن کردی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : مثنوی
میروی نـیـزهنـشـیـنم کمی آهسته برو تا تو را سـیـر بـبـیـنم کمی آهـسته برو
از رد بـوسۀ من نـیـزهنـشـینت کـردند اسبها رد شده و نقـش زمـینت کـردند
من اسـیر تو شدم مهـر تو در سر دارم لحظهای نیست که چشم از سر تو بردارم
همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی روی نی دور سر قـافـله میچـرخـیدی
من و یک قافله کودک، همه سیلی خورده خواهـرت آیـنـۀ تـوست، اگـر پـژمـرده
جان نمانـدهست حسینم به تنم اما حیف تا حد مـرگ سـپـر شد بـدنـم اما حـیف
صورت کودک تو سوخت، خجالت زدهام ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زدهام
خندهای مست به دنبال عذاب آمده است باز هم حرمله با کاسهای آب آمده است
گلهای نیست از این زخم از این تنهایی ما ندیـدیـم در این مـرحـله جز زیـبایی
|